|
|
نویسنده :
|
موضوع :
|
|
 🌹ای ائدن جان عزیزین بیزلره قربان شهید
🌹قانلی پیکر،قانلی حنجر،شاهیدون قرآن شهید
🌹رهبرین عشقی سینونده،سن انالحق سئویلدون
🌹ظالمین کاخین یئرینده ائیلدون ویران شهید
برچسبها:
شهید,
کهنمو,
شهدا,
شهید_جدیری_کهنموئی |
|
|
نویسنده :
|
موضوع :
|
|

سلام! سلام بر پدری که سالهاست او را ندیدم، سلام بر پدری که سالهاست در رویاهایم با او نجوا می کنم و در کودکی با او حرف می زدم، می خندیدم، بازی می کردم . پدر! حالا من بزرگ شده ام، آنقدر بزرگ که چشمان من تجلی گاه اندیشه ات گشته است.
پدرم! دلم برای بودنت تنگ است، اما تنها قاب عکس توست که مرحم دل مجروح من است. می خواهم برایت از حسرت به زبان راندن کلمه بابا بگویم. راستی پدر، تا به حال راز یاد گرفتن کلمه بابا را گفته ام؟ خوب امروز این راز را آشکارا افشا می کنم. می خواستم زمانی که بر سر مزارت می آیم صدایت بزنم، می خواهم از روزهائی برایت بگویم که می خواستم لبخند بزنم اما توان لبخند زدن بر لبانم نبود، چرا که در برگ ریزان زندگی ام محو شده بود.
پدر جان سالهاست در حسرت شنیدن صدایت شبها را به صبح می رسانم و این در حالی است که بسیاری را می شناسم که از کنارم می گذرند و با کنایه حرفهائی را می زنند که آرزو می کنم که بودی و هیچ گاه آن چیزها را نمی شنیدم. بعضی ها را نیز می بینم که در چشمان من خیره می شوند بدون اینکه مرا بشناسند به تو توهین می کنند. کسی که فکرش فقط آسایش مردم بود ، شخصی که شجاعتش مثال زدنی بود، گاه این حرفها مرا به یاد آن روزهای شهادتت می اندازد.
برچسبها:
سی_و_دومین_سالروز_شهادت_شهید_جدیری_کهنموئی,
خاطرات_شهید_جدیری,
شهید,
شهدا |
|
|
نویسنده :
|
موضوع :
|
|

« به نام حق »
« خاطره ی شهید محمود جدیری کهنموئی »
« از زبان هم رزم ایشان پاسدار احمد مسعودی کهنموئی »
«در آن زمان محمود جهت خدمت به کمیته انقلاب اسلامی مستقر در پلیس راه تبریز –آذرشهر انتقال گردید که محمود مشغول خدمت در آنجا بود .این در حالی بود که رژیم بعثی عراق شهرها را بمباران هوایی می کرد و منافقین نیز شدیدا" در تلاش به جهت ضربه زدن به نظام بودند که از مرزهای داخلی عراق با اکیپ های سازمان یافته جهت بمب گذاری و ترور مسئولین کشورمان داخل ایران می شدند .
«شهید با همراهانش در ایست بازرسی مشغول کنترل اوضاع بود که در یکی از همان روزها اکیپ ایست بازرسی کمیته با چند تن از منافقان درگیر شده و چند تن از پاسداران زخمی شدند و تعدادی از منافقین نیز به هلاکت رسیدند. فردای آن روز من در کمیته انقلاب اسلامی اسکو مشغول به خدمت بودم که محمود با موتور خودش از کهنمو به محل خدمت آمد و از اوضاع آن روز جویا شد که اتفاق دیگری نیفتاده است . ما به او گفتیم اوضاع پلیس راه خراب است . یک روز به محل خذمت نرو، چون درگیری بسیار شدید است.
«این جمله شهید هرگز فراموشم نمی شود که گفت: اگر من یک روز به محل خدمت نروم این پدر سوخته ها خیال می کنند که ما از آنها ترسیدیم ما باید تا آخر با اینها مبارزه کنیم. این حرف را گفت و از ما خداحافظی کرد و رفت...
«روحش شاد و یادش گرامی باد.... » برچسبها:
سرگرد_پاسدار_شهید_محمود_جدیری_کهنموئی,
وصیتنامه_شهدا,
زندگینامه_شهدا,
کمیته_انقلاب_اسلامی_ایران |
|
|
نویسنده :
|
موضوع :
|
|
هر قطره گلوب وصل بو دریا اولا بیلمز
هر قوزانان ال که ید بیضا اولا بیلمز
هر بی سر و پا حضرت موسی اولا بیلمز
داره چکیلنلر نئجه عیسی اولا بیلمز
نسوان جهان مریم و سارا اولا بیلمز
بونلار هامسی هئچ بیری زهرا اولا بیلمز
 برچسبها:
ایام_فاطمیه_96,
شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا,
کهنمو,
مداح_شهید_کهنمو |
|
|
مداح شهید سرگرد پاسدار محمود جدیری کهنموئی از شهدای روستای کهنمو از توابع شهرستان اسکو در استان آذربایجان شرقی می باشند.به امید شفاعت شهیدان صلوات
| |
|
| | | | | | | | | | | | | | | | | |