صفحه اصلی

ایمیل مطالب چهار هزار شهید پشتیبانی

قرآن کریم
مرکز فرهنگی شهید جدیری کهنموئی در شبکه های اجتماعی
مقام معظم رهبری
مرکز فرهنگی شهید جدیری کهنموئی
دکتر علی اصغر شعردوست
محمد حسین غلامی سرای
شهدا
مداحی
سخنرانی
آموزشی
دعای های ماه رمضان
مناسبت های ملی
مناسبت های مذهبی
اجتماعی
نرم افزار
استاد فانی تبریزی
گروه فرهنگی فخرالذاکرین
حاج سید حسین کهنموئی
متن ادبی
پیامبر اکرم (ص)
امام حسین (ع)
حضرت ابوالفضل (ع)
اعیاد شعبانیه
امام سجاد علیه السلام
حضرت علی اکبر (ع)
امام زمان (عج)
حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها)
آذربایجان بایاتی لاری
حضرت معصومه (س)
امام جواد علیه اسلام
مفاخر آذربایجان
پیام تسلیت
امام حسن مجتبی (ع)
امام حسن عسکری (ع)
کهنمو
آیا می دانید؟!
ترفند
احادیث
حماسی
بسیج
محمود جدیری کهنموئی
حضرت فاطمه زهرا (س)
امام محمد باقر علیه السلام
امام علی علیه السلام
امام هادی علیه السلام
حضرت علی اصغر علیه السلام
حضرت زینب کبری سلام الله علیها
امام جواد علیه اسلام
امام موسی کاظم علیه السلام
حضرت علی اکبر علیه السلام
محرم
مادر
احادیث
امام رضا علیه السلام
ایران

          امام زمان(عج) بر بالین شهید

نویسنده :

موضوع :




همسر شهيد دكتر احمد رحيمي؛ ساكن مشهد مقدس مي گويد: پس از مدت ها در رويايي شيرين ديدم: درون قطار به همراه دخترم؛ آسيه نشسته ام. بيرون پنجره سيدي سبز پوش بود كه نور بر صورتش احاطه داشت، او مرا محو خود كرده بود. با اشاره ي كسي كه در كنارش ايستاده بودم، نگاهم را از آن سيد برداشتم. خدا مي داند چقدر از ديدنش خوشحال شدم. او كسي جز احمد نبود. به من اشاره كرد و با صدايي رسا گفت: ناراحت نباش، من دارم مي آيم.

فرداي آن روز بي صبرانه منتظر تعبير خوابم بودم. دخترم؛ آسيه كه تا آن زمان فقط كلمات نامفهومي را تكرار مي كرد، بدون مقدمه شروع كرد به بابا گفتن!

 ساعت نه صبح از تهران تماس گرفته شد و گفتند: يك شهيد بسيجي به نام احمد رحيمي به مشهد منتقل شده كه احتمال مي دهيم متعلق به خانواده ي شما باشد. با خانواده براي شناسايي راهي معراج شهدا شديم. باورش خيلي سخت بود. پيكرش به طور كامل سوخته، استخوان هايش درهم شكسته و تركش هاي متعددي بر بدنش نشسته بود. وقتي چشمم به پاي چپش كه قبلاً تركش خورده بود، افتاد اطمينان پيدا كردم كه خواب ديشبم تعبير شده است.

بعد از ديدن پيكرش بار ديگر در خواب به سراغم آمد و دلسوزانه گفت: چرا اين قدر ناراحتي؟ من در آن جا از غصه هايي كه تو با ديدن جنازه ام مي خوري، معذبم. بعد با حالتي خاص گفت: باور كن قبل از شهادتم تعداد زيادي تانك عراقي را منهدم كردم و لحظه ي شهادت هيچ چيز نفهميدم چون حضرت ابالفضل علیه السلام در كنارم وامام زمان عجل الله تعالی فرجه بالاي سرم نشسته بودند.

آن خواب، آرامش خاصي به من داد. گويا جان تازه اي پيدا كرده بودم و فهميدم كه  شهدا پس از شهادت هم در زندگي، حضوري عيني دارند.

«هفته نامه ي پرتو سخن/سال هشتم/ش369»     




برچسب‌ها: امام_زمان_عج_بر_بالین_شهید, سرگرد_پاسدار_شهيد_محمود_جديري_کهنمو_ئي, شهداي_مدافع_حرم, kahnamu
 

۱۳۹۵/۰۵/۲۲

 

مطالب گذشته

·

اللهم عجل لولیک الفرج ارسال در : ۱۴۰۱/۱۲/۲۰

·

عید مبعث مبارک باد ارسال در : ۱۴۰۱/۱۱/۲۸

·

نماهنگ روح و ریحانم      ارسال در : ۱۴۰۱/۱۰/۲۳

·

نماهنگ آقای روسپید ارسال در : ۱۴۰۱/۱۰/۰۷

·

نماهنگ اورگ خواهشی (دلهایمان با شما آرام می گیرد) ارسال در : ۱۴۰۱/۱۰/۰۷

·

نماهنگ قطعه ی نور برای خواهرم    ارسال در : ۱۴۰۱/۱۰/۰۷

·

یادمان نمی رود ارسال در : ۱۴۰۱/۰۸/۱۸

·

مداح اهلبیت (ع) شهید محمود جدیری کهنموئی ارسال در : ۱۴۰۱/۰۷/۰۷

·

مراحل ایمان  مؤمن ارسال در : ۱۴۰۱/۰۷/۰۵

·

هفته دفاع مقدس گرامی باد ارسال در : ۱۴۰۱/۰۷/۰۱

·

🔮 صبر و پایداری عامل همه پیروزی ها! ارسال در : ۱۴۰۱/۰۶/۳۱

·

🔮 نماهنگ  آنام  🌷 همسران شهدا وارثان بزرگی!     ارسال در : ۱۴۰۱/۰۵/۲۶




 مداح شهید سرگرد پاسدار محمود جدیری کهنموئی از شهدای روستای کهنمو از توابع شهرستان اسکو در استان آذربایجان شرقی می باشند.به امید شفاعت شهیدان صلوات