سردارِ سر دار به قلم» استاد غلامی سرای چکامه ای در فراق سردار رشید اسلام شهید پرشکوه حاج قاسم سلیمانی آراسته شد سیمای تو با خون سرخ تو 
از آن شکوه و صولت ودریای لشگری
یک دست مانده زدستان حیدری یک تن که زهره ی دشمن دریده بود خود را فکند در بر آقای بی سری آه آسمان ببار به خورشید بی غروب آه ای زمین بگیر در آغوش گوهری ای تیره روز ها که گمان می کنید باز افکنده اید در دل طوفان برادری ما صدهزار قاسم خود را فدا کنیم برمرگتان اگر اشاره نمایند رهبری توسرفراز و سربلند به تاریخ مانده ای حک گشته زیر نام تو سردار و سروری ما صهیونیست را به نام تو سازیم سرنگون این فتح وعده ایست زقهار داوری ای منجی عزیز سلامت سرت که ما دادیم پیش پای شما همچو افسری فخرت به شعر بود سرایی که گاه گاه سردار بود بردل آن شعر زیوری مرکز فرهنگی شهید جدیری کهنموئی برچسبها:
سردار_سلیمانی,
حاج_قاسم_سلیمانی,
سردار_شهید_حاج_قاسم_سلیمانی,
سردار_آسمانی |