صفحه اصلی

ایمیل مطالب چهار هزار شهید پشتیبانی

قرآن کریم
مرکز فرهنگی شهید جدیری کهنموئی در شبکه های اجتماعی
مقام معظم رهبری
مرکز فرهنگی شهید جدیری کهنموئی
دکتر علی اصغر شعردوست
محمد حسین غلامی سرای
شهدا
مداحی
سخنرانی
آموزشی
دعای های ماه رمضان
مناسبت های ملی
مناسبت های مذهبی
اجتماعی
نرم افزار
استاد فانی تبریزی
گروه فرهنگی فخرالذاکرین
حاج سید حسین کهنموئی
متن ادبی
پیامبر اکرم (ص)
امام حسین (ع)
حضرت ابوالفضل (ع)
اعیاد شعبانیه
امام سجاد علیه السلام
حضرت علی اکبر (ع)
امام زمان (عج)
حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها)
آذربایجان بایاتی لاری
حضرت معصومه (س)
امام جواد علیه اسلام
مفاخر آذربایجان
پیام تسلیت
امام حسن مجتبی (ع)
امام حسن عسکری (ع)
کهنمو
آیا می دانید؟!
ترفند
احادیث
حماسی
بسیج
محمود جدیری کهنموئی
حضرت فاطمه زهرا (س)
امام محمد باقر علیه السلام
امام علی علیه السلام
امام هادی علیه السلام
حضرت علی اصغر علیه السلام
حضرت زینب کبری سلام الله علیها
امام جواد علیه اسلام
امام موسی کاظم علیه السلام
حضرت علی اکبر علیه السلام
محرم
مادر
احادیث
امام رضا علیه السلام
ایران

          ماجرای گردان زنان غواص!!

نویسنده :

موضوع :




وقتی شهید ملکی که یک روحانی بود خود را برای اعزام به جبهه‌های حق علیه باطل معرفی کرد، به او گفتند باید به گردان حضرت زینب (سلام الله علیها) بروی.

شهید ملکی با این تصور که گردان حضرت زینب (سلام الله علیها) متعلق به خواهران است
به شدت با این امر مخالفت کرد
و خواستار اعزام به گردان دیگری شد اما با اصرار فرمانده ناچار به پذیرش دستور و رفتن به گردان حضرت زینب شد.

هنگامی که می‌خواست به سمت گردان حضرت زینب (سلام الله علیها) حرکت کند، فرمانده به او گفت این گردان غواص در حوالی رودخانه دز در اهواز مستقر است.

شهید ملکی بعد از شنیدن اسم «غواص» به فرمانده التماس کرد که به خاطر خدا مرا از اعزام به این محل عفو کنید،

من را به گردان علی‌اصغر (علیه السلام) بفرستید، گردان علی‌اکبر (علیه السلام) گردان امام حسین (علیه السلام) این همه گردان، چرا من باید برم گردان حضرت زینب؟

اما دستور فرمانده لازم‌الاجرا بود.

شهید ملکی در طول راه به این می‌اندیشید که «خدایا من چه چیزی را باید به این خواهران بگویم؟

اصلا این‌ها چرا غواص شده‌اند؟ یا ابوالفضل (علیه السلام) خودت کمکم کن.»

هوا تاریک بود که به محل استقرار گردان حضرت زینب رسید، شهید ملکی از ماشین پیاده شد، چند قدم بیشتر جلو نرفته بود که یکدفعه چشمانش را بست و شروع به استغفار کرد.

راننده که از پشت سر شهید ملکی می‌آمد، با تعجب گفت: حاج آقا چرا چشماتونو بستین؟

شهید ملکی با صدایی لرزان گفت: «والله چی بگم، استغفرالله از دست این خواهرای غواص» …

راننده با تعجب زد زیر خنده و گفت:

کدوم خواهر حاج آقا؟ اینا برادرای غواصن که تازه از آب بیرون آمدند و دارند لباساشونو عوض می‌کنند.

اینجا بود که شهید ملکی تازه متوجه قضیه شده و فهمید ماجرای گردان حضرت زینب چیه!!

راوی : سردار علی فضلی جانشین رئیس سازمان بسیج

و من الله توفیق.



برچسب‌ها: دفاع_مقدس, شهيد_جديري, شهيد_جديري_کهنمو_ئي, کهنمو
 

۱۳۹۴/۰۷/۰۲

 

مطالب گذشته

·

اللهم عجل لولیک الفرج ارسال در : ۱۴۰۱/۱۲/۲۰

·

عید مبعث مبارک باد ارسال در : ۱۴۰۱/۱۱/۲۸

·

نماهنگ روح و ریحانم      ارسال در : ۱۴۰۱/۱۰/۲۳

·

نماهنگ آقای روسپید ارسال در : ۱۴۰۱/۱۰/۰۷

·

نماهنگ اورگ خواهشی (دلهایمان با شما آرام می گیرد) ارسال در : ۱۴۰۱/۱۰/۰۷

·

نماهنگ قطعه ی نور برای خواهرم    ارسال در : ۱۴۰۱/۱۰/۰۷

·

یادمان نمی رود ارسال در : ۱۴۰۱/۰۸/۱۸

·

مداح اهلبیت (ع) شهید محمود جدیری کهنموئی ارسال در : ۱۴۰۱/۰۷/۰۷

·

مراحل ایمان  مؤمن ارسال در : ۱۴۰۱/۰۷/۰۵

·

هفته دفاع مقدس گرامی باد ارسال در : ۱۴۰۱/۰۷/۰۱

·

🔮 صبر و پایداری عامل همه پیروزی ها! ارسال در : ۱۴۰۱/۰۶/۳۱

·

🔮 نماهنگ  آنام  🌷 همسران شهدا وارثان بزرگی!     ارسال در : ۱۴۰۱/۰۵/۲۶




 مداح شهید سرگرد پاسدار محمود جدیری کهنموئی از شهدای روستای کهنمو از توابع شهرستان اسکو در استان آذربایجان شرقی می باشند.به امید شفاعت شهیدان صلوات