|
|
نویسنده :
|
موضوع :
قرآن کریم |
|

این عکس در مورخه61/6/10 در خط مقدم جبهه در گیلانغرب بنام جبه تنکاب مشرف به خانقین عـراق است که روز قبل آن بارش شدید موجب آبگرفتگی شده بود که خودرو آمبولانس از حرکت ایستاد ه بود و تا کمر در آب فرو رفته بود که در سمت چپ شهید محمود جدیری کهنموئی و در سمت راست احمد مسعودی کهنموئی می باشد . برچسبها:
هفته_دفاع_مقدس,
دفاع_مقدس,
هشت_سال_دفاع_مقدس,
جبهه |
|
|
نویسنده :
|
موضوع :
قرآن کریم |
|

عکس فوق در خط مقدم جبهه گیلانغرب تپه ۷ تنکاب مشرف به شهــر خانقیـن عـراق است قسمت چپ عکس شهید محمود جدیری کهنموئی نشسته و نفر وسطی آقا حسن نجفی اسفنجانی و نفر سمت راست آقای علیشان مجیدی اسفنجانی می باشد. برچسبها:
هفته_دفاع_مقدس,
دفاع_مقدس,
هشت_سال_دفاع_مقدس,
جبهه |
|
|
نویسنده :
|
موضوع :
|
|

در تفحص شهدا، دفترچه یادداشت یک شهید 16 ساله پیدا شد
در تفحص شهدا، دفترچه یادداشت یک شهید 16 ساله پیدا شد ، که گناهان هر روزش را در آن یادداشت می کرد ، گناهان یک روز او این ها بود:
سجده نماز ظهر طولانی نبود !
زیاد خندیدم !
هنگام فوتبال شوت خوبی زدم که از خودم خوشم آمد !
برچسبها:
خاطرات_شهدا,
دفاع_مقدس,
جبهه,
شهدا |
|
|
نویسنده :
|
موضوع :
|
|

والفجر یک بود. با گردانمان نصفه شبی توی راه بودیم . مرتب بی سیم می زدیم به ش و ازش می پرسیدیم « چی کار کنیم؟» وسط راه یک نفربر دیدیم. درش باز بود. نزدیک تر که رفتیم، صدای آقا مهدی را از توش شنیدیم . با بی سیم حرف می زد. رسیده بودیم دم ماشین فرماندهی . رفتیم به ش سلام بکنیم . رنگ صورت مثل گچ سفید بود. چشم هایش هم کاسه ی خون . توی آن گرما یک پتو پیچیده بودبه خودش و مثل بید می لرزید. بد جوری سرما خورده بود. تا آمدیم حرفی بزنیم، راننده ش گفت « به خدا خودم رو کشتم که نیاد ؛ مگه قبول می کنه؟» برچسبها:
خاطره,
مهدی باکری,
خاطرات شهدا,
جبهه |
|
|
مداح شهید سرگرد پاسدار محمود جدیری کهنموئی از شهدای روستای کهنمو از توابع شهرستان اسکو در استان آذربایجان شرقی می باشند.به امید شفاعت شهیدان صلوات
| |
|
| | | | |